نشانه‌های عرفانی و مسیحیایی در چهره شهید سید عباس موسوی(1)


 






 

گفت و گو با حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ حسان سویدان، روحانی لبنانی
درآمد:
 

اگر چه بسیارند افرادی که سید عباس موسوی را به دلیل مسئولیت‌هایی که در حزب‌الله و مقاومت اسلامی لبنان داشت مرد مبارزه و رزمجو می‌دانند، اما ابعاد عرفانی و معنوی و فکری ایشان همچنان ناشناخته مانده است.علامه حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ حسان سویدان از فضلای حوزه علمیه قم در این گفت‌وگو، گوشه‌هایی از شخصیت عرفانی و معنوی سید الشهدای مقاومت اسلامی را آشکار می‌کند.
در صورت امکان بفرمایید که شهید سید عباس موسوی چگونه به صنف روحانیت مبارز پیوست؟
بسم الله الرحمن الرحیم،سید عباس موسوی یک جوان متدین لبنانی بود که در یک خانواده مذهبی، و در یک محیط اجتماعی مذهبی در روستای نبی شیث متولد شد، و پرورش یافت.خاندان موسوی یکی از خانواده‌های سرشناس و بزرگ این روستا است که اصل و نسب آن به امام موسی بن جعفر(ع)باز می‌گردد.در آن زمان شرایط زندگی و وضعیت اقتصادی مردم در روستای نبی شیث در سطحی بسیار پائین بود.چرا که این روستا در یک منطقه دورافتاده در نزدیکی مرز سوریه واقع شده و با شهر بیروت فاصله زیادی دارد. ساکنان این روستا و نیز اکثریت قریب به اتفاق ساکنان این منطقه از شیعیان اهل بیت(ع)هستند.
سید عباس موسوی که از دوره نوجوانی به تدین و پرهیزکاری و استقامت شهرت داشت، در سنین جوانی برای فراگیری علوم دینی بسیار ابراز علاقه نشان داد. عشق و علاقه و ارتباط غیر مستقیم او با امام موسی صدر باعث شد زود هنگام به مراکز آموزش علوم دینی وابسته به امام صدر بپیوندد.برخی برادران در این باره گفته‌اند که شهید سید عباس موسوی در آغاز نوجوانی در یکی از مراکز ساده آموزش دینی که توسط امام موسی صدر دایر شده بود، ثبت‌نام کرد و دروس مقدمات را در آن فرا گرفت.سید عباس پیش از اینکه به سن 20 سالگی برسد عازم حوزه علمیه نجف اشرف شد.این حوزه در آن مرحله به «حوزه مادر»شهرت داشت. چرا که طلاب جوان شیعه از کشورهای گوناگون برای فراگیری علوم دینی عازم حوزه نجف اشرف می‌شدند.حوزه علمیه شهر مقدس قم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به طلاب ایرانی محدود بود و در آن زمان طلاب خارجی در حوزه علمیه قم حضور نداشتند.
حوزه علمیه نجف اشرف از قدیم قبله‌گاه مؤمنان و دانش‌پژوهان از سر تا سر کشورهای اسلامی بود.سید عباس موسوی نیز مانند سایر طلاب کشورهای اسلامی به نجف اشرف آمد و طلبه‌های لبنانی که از قبل در این حوزه سرگرم تحصیل بودند، از او استقبال کردند.نظر به اینکه سید عباس به فروتنی و پرهیزکاری شهرت داشت و مهم‌تر از همه یک شخصیت مکتبی بود، زودهنگام توانست خود را به عنوان یک طلبه مستقل، مستقیم، با اراده، تلاشگر و آرمان‌خواه بروز دهد. او نشان داد که برای فراگیری علوم اسلامی به حوزه علمیه نجف آمده و نه برای اهداف دیگر.
در آن مرحله در پی اوج‌گیری تمایلات کمونیستی در عراق، برخی جنبش‌های فکری و ادبی میان برخی طلبه‌های لبنانی و غیر لبنانی بروز کرد که هدفشان مشاعره و قافیه چینی شعر و ادبیات عرب و حضور در انجمن‌های ادبی و فکری و اجتماعی بود.
آیا سید عباس در این انجمن‌ها نیز شرکت می‌کرد؟
هرگز.سید عباس هرگز توجهی به این انجمن و محافل نداشت.او همه تلاش و فعالیت خود را روی فراگیری علوم دینی متمرکز کرد.در آن مرحله جوانان تحصیلکرده و فرهیخته و طلبه‌های آگاه و روشن که به اصلاحات و دگرگونی وضع موجود علاقه‌مند بودند در محفل و محضر درس شهید آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر حضور داشتند.چرا که شهید صدر، طلاب و جوانان را به نهضت و جنبش امت اسلامی فرا می‌خواند.بی‌تردید راهکارها و برنامه‌های شهید صدر در آن مرحله در راستای اهداف و نهضت فکری مرحوم آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم صورت می‌گرفت.آیت‌الله حکیم به منظور پیشبرد نهضت اسلامی دفاتر گوناگونی در شهرهای عراق دایر کرد و نمایندگان دینی خود را به آن دفاتر گسیل داشت. فعالیت‌های امام سید محسن حکیم جنبه‌های اجتماعی و دینی داشت.به شیوه های یک مرجع تقلید دین عمل می‌کرد.
این در حالی است که شهید آیت‌الله سید محمد باقر صدر، یک شخصیت دینی جوان بود، و حرکت خود را به شیوه نهضتی و جنبشی آغاز کرده بود.فعالیت‌های شهید صدر به دایر کردن دفاتر و کتابخانه‌ها و اعزام نمایندگان دینی محدود نبود.او در آن مرحله هنوز به عنوان یک مرجع تقلید شناخته نشده بود تا نمایندگان دینی خود را به شهرها و روستاها اعزام نماید، بلکه یک روحانی فعال و مبارز و آگاهی بخش بود. او برای تحقق اهداف و آرزوهای خود گام به گام حرکت کرد، شهید صدر پس از تأسیس «جماعت‌العلماء»در شهر نجف اشرف، مجله فکری و علمی «الاضواء» را منتشر کرد.شهید صدر با برخورداری از هوش و استعدادهای قوی، جوانان تحصیل کرده و مبارز را از مناطق گوناگون عراق گردآوری و سازماندهی کرد.شاید بتوان گفت که آمدن سید عباس موسوی به شهر نجف اشرف و پیوستن به حوزه علمیه، یک غنیمت بزرگی برای شهید صدر بود.چرا که سید عباس همه رؤیاها و آرزوهای خود را در شخصیت صدر یافت.
با وجود آنکه از حضور شهید سید عباس موسوی در نجف چند ماهی نگذشته بود و هنوز مرحله سطوح را می‌گذراند و هنوز به مرحله تحصیل دروس خارج فقه نرسیده بود اما، زود هنگام شیفته دیدگاه های شهید صدر شد.در نتیجه این همدلی و این شیفتگی میان آن دو بزرگوار روابط صمیمانه‌ علمی برقرار کرد و موجب شد که آن دو یکدیگر را خوب بشناسند.بین یک شاگرد ممتاز و با استعداد و یک استاد بزرگ که در آستانه صعود به قله‌های مرجعیت بود، روابطی مستحکم برقرار شد.بنابراین، شهید سید عباس موسوی زود هنگام تحت تأثیر دیدگاه‌ها و راهکارهای شهید صدر قرار گرفت، و این تأثیرگذاری به روشنی به طلاب جوان لبنانی که وارد حوزه علمیه نجف می شدند منتقل شد.
از برجسته‌ترین طلاب جوان لبنانی که پس از سید عباس موسوی وارد حوزه علمیه نجف اشرف شدند آقای سید حسن نصرالله بود که مورد استقبال گرم سید عباس قرار گرفت، و او را به شهید آیت‌الله سید محمد باقر صدر معرفی کرد.با آمدن جوانان پرشور و علاقه‌مند لبنانی به حوزه علمیه نجف اشرف یک نوع حرکت جدید و جنب و جوش در حوزه آغاز شد.
آیا در خانواده شهید سید عباس موسوی عالم دین و روحانی وجود داشت که او را به تحصیل علوم حوزوی تشویق کند یا عزیمت سید به نجف بر اساس خواست درونی‌اش بود؟
در حقیقت آنچه در آن مرحله جوانان شیعه لبنانی را به فراگیری علوم اهل بیت(ع) تشویق می‌کرد، وجود یک نوع گرایش کیفی به فراگیری علوم دینی در منطقه جبل عامل لبنان بود.این جوانان به کسی نیاز نداشتند تا آنان را به عزیمت به حوزه‌های علمی و فراگیری علوم دینی تشویق کند بلکه، به صورت خود جوش به فراگیری علوم اسلامی و علوم اهل بیت(ع) گرایش داشتند.در دوران جوانی شهید سید عباس موسوی یک نوع جهش و گرایش به فراگیری علوم اسلامی وجود داشت. چرا که مرحوم آیت‌الله‌العظمی امام شرف‌الدین عاملی که در منطقه جبل عامل در برابر استعمارگران فرانسه قیام کرده بود، نسل آن روز و نسل‌های بعدی را تحت تأثیر این قیام رهایی بخش قرار داده بود (استعمارگران فرانسوی در پی این قیام، خانه و کتابخانه و کتاب‌های خطی شرف‌الدین را آتش زده و او را از لبنان تبعید کردند).قیام امام سید جعفر شرف‌الدین بر همه اقشار شیعیان جنوب لبنان اعم از روحانی و پیشه‌ور اثر گذاشت و ده‌ها تن از جوانان را تشویق کرد به فراگیری علوم دینی گرایش پیدا کنند.
در پی ارتحال امام شرف‌الدین، امام موسی صدر به لبنان آمد و حرکت خود را در پرتو شعار دفاع از محرومان آغاز کرد. در حقیقت نامگذاری جنبش محرومان به این نام، یک اقدام به جا و پسندیده بود. امام موسی صدر آرزو داشت این جنبش مایه امید امت مسلمان و همه مردم لبنان، به ویژه شیعیان اهل بیت(ع)باشد.چرا که شیعیان بیش از سایر طوایف لبنان در مظلومیت و محرومیت به سر می بردند.
سید عباس موسوی در چنین فضاهایی پرورش یافت.او که در یک محیط اجتماعی متدین زندگی کرده بود، او که در یک خانواده سادات هاشمی اصیل تولد یافته بود، به گرایش به تحصیل علوم اهل بیت (ع)روی آورد.من به یاد ندارم که یک روحانی سر شناس و برجسته در خاندان موسوی وجود داشته است که سید عباس را به تحصیل علوم حوزوی تشویق کرده باشد.پدر او را خوب می شناسم.عموی سید عباس را هم که پدر همسرش می‌باشد را هم خوب می شناسم.اعضای این خانواده، افرادی مهربان و متدینند، به علوم و مسائل شرعی بسیار متعهدند.ممکن است سید را به فراگیری علوم دینی تشویق کرده باشند.به ویژه اینکه در این خانه همواره مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) و آیین‌های مذهبی برگزار می‌شده است.
البته ناگفته نماند که در آن مرحله یک عالم برجسته دینی به نام شیخ حبیب آل‌ابراهیم عاملی در منطقه بقاع حضور داشته است.شیخ حبیب که به شیخ حبیب مهاجر نیز شهرت داشت از منطقه جبل عامل در جنوب لبنان به منطقه بقاع مهاجرت کرده بود.او یکی از عالمان سرشناس و از اندیشمندان برجسته آن روز لبنان بود، برخی از صاحبنظران نقل کرده‌اند که مرحوم شیخ حبیب مهاجر مجتهد جامع‌الشرایط نیز بوده است.او به منظور تبلیغ احکام دین و گسترش آگاهی اسلامی از روستای «حناویه»در جنوب لبنان به شهر بعلبک در بقاع مهاجرت کرد، چرا که در آن برهه عالمان متعددی در جنوب لبنان حضور داشتند.اما، در منطقه بعلبک عالمان بزرگ دینی حضور نداشتند.آنچه وجود داشت تعدادی روحانی ساده بود. منطقه بقاع از نداشتن یک عالم بزرگ و سرشناس رنج می‌برد، و به همین دلیل مرحوم شیخ حبیب آل ابراهیم به بعلبک مهاجرت کرد، و به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی دامنه‌داری پرداخت.در آن مرحله که حوزه‌های علمی از کمبود امکانات فرهنگی رنج می‌بردند، شیخ حبیب مهاجر در بعلبک نشریات علمی و اجتماعی منتشر کرد.انتشار مجله در آن مرحله یک حرکت استثنایی و بی‌نظیر بود.
تردیدی نیست که سید عباس موسوی که در منطقه بعلبک زندگی می‌کرد و پرورش یافت تحت تأثیر فضاهای علمی این منطقه قرار گرفته باشد.فعالیت‌های فرهنگی و علمی شیخ حبیب مهاجر با دوران نوجوانی سید عباس همزمان بود.پیش از عزیمت شهید موسوی به حوزه علمیه نجف اشرف، نهضت فکری و فعالیت‌های شیخ حبیب مهاجر این اندیشمند مکتبی زبانزد ساکنان منطقه بقاع و سرتاسر لبنان شده بود.

می‌دانید که شهید سید عباس موسوی در آن برهه از فضاهای جنبش مقاومت فلسطینی نیز دور نبوده است.گفته شده که در دوران جوانی مدتی نیز با برخی مبارزان فلسطینی همکاری داشت.چه شد که پیکار نظامی و سیاسی را رها کرد و به تحصیل علوم دینی روی آورد؟
این نکته که به آن اشاره کردید، یکی از نکات مهم و حساسی است که لازم می‌دانم آن را به تفصیل شرح دهم.پس از پیدایش رژیم صهیونیستی در سال 1948 و شکست‌هایی که بر اعراب وارد آمد، ملت فلسطین ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌های فراوانی متحمل شد.از همه جهات به ملت فلسطین ظلم شد، از نظر انسانی و اسلامی درد و رنج‌های فراوانی بر ملت فلسطین وارد آمد.از نظر اسلامی سرزمین فلسطین و اماکن مقدس آن به ویژه قدس عزیز از دست رفت.از نظر انسانی ملت فلسطین از سرزمین خودی آواره شد، و اکنون در کشورهای همسایه در آوارگی به سر می‌برند.از زمان غصب سرزمین فلسطین، این امت همواره در معرض قتل عام‌ها و کشتارهای رژیم صهیونیستی قرار دارد.
در روایات اسلامی به ویژه روایات اهل بیت(ع)بر لزوم یاری رسانی به مظلومان و ستمدیدگان تأکید شده است.مسلمانان به ویژه شیعیان اهل بیت(ع)بر اساس اعتقاد به این روایات باید به ملت مسلمان فلسطین کمک کنند.کمک به محرومان فلسطین نهایت احساس و شعور انسان‌های مسلمان و مؤمن را نسبت به همنوعان خود نشان می‌دهد.آوارگی ملت فلسطین و سکونت ده‌ها هزار تن آنان در لبنان احساسات انسان‌های با وجدان و آزاده لبنانی را جریحه‌دار کرد، شخصیت‌های متدین و عدالت خواه لبنانی به کمک آوارگان فلسطینی شتافته و به دفاع از آرمان آنها پرداختند.
به یاد دارم که در پی غصب سرزمین فلسطین، مراجع بزرگ تقلید جهان تشییع به ویژه مراجع بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف پرداخت حقوق و وجوهات شرعی به جنبش‌های مقاومت فلسطینی را مجاز دانستند.
آقایان آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم و حضرت امام خمینی(ره)در این زمینه فتوا صادر کردند.امام خمینی(ره)در زمانی که در تبعید به سر می‌برد، بر لزوم کمک به جنبش‌های فلسطینی فتوا صادر کرد.استفتاء‌های مراجع بزرگ شیعه همچنان محفوظ است.برخی از مراجع بزرگ تقلید رهبران جنبش‌های فلسطینی را به حضور پذیرفتند و از آنان پشتیبانی مالی به عمل آوردند.این کمک‌ها پیش از برپایی نظام جمهوری اسلامی در ایران ارائه می شد.در شرایطی که امکانات مراجع تقلید آن روز بسیار محدود بود.این در حالی است که آن زمان جنبش‌های اسلام‌گرای مقاومت فلسطین در صحنه حضور نداشتند، و جنبش‌های چپ‌گرای لائیک و ناسیونالیست گرداننده مبارزه با اسرائیل بودند.به طور مثال برخی رهبران جنبش فتح در آن مرحله ریشه دینی و اسلامی داشتند.به طور مثال یاسر عرفات از درون جنبش اخوان‌المسلمین برانگیخته شده بود.
علمای مسلمان و مراجع تقلید بر اساس این نگرش به جنبش‌های فلسطینی کمک کردند که سرزمین فلسطین متعلق به مسلمانان است و اسرائیلی‌ها آن را غصب کرده‌اند. مراجع تقلید شیعه تلاش برای آزادی نخستین قبله مسلمانان در فلسطین را واجب شرعی می‌دانستند.همیاری با مظلومان و پاسداری از اماکن مقدس اسلامی یک وظیفه شرعی است.
بر اساس این نگرش همه افراد مؤمن و متعهد با آرمان فلسطینی اعلام همبستگی کردند.تنها سید عباس موسوی نبود که به جنبش مقاومت فلسطین پیوست.او در مسیر صحیح گام برداشت.بسیاری از رهبران کنونی مقاومت اسلامی لبنان از جنبش‌های مقاومت فلسطین پشتیبانی کردند.شهید بزرگ حاج عماد مغنیه، در دوران جوانی یکی از محافظان مخصوص یاسر عرفات بود.حاج علی ادیب مشهور به ابو حسن سلامه که توسط عوامل رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.یکی از فعالان جنبش مقاومت فلسطین بود.بسیاری از فرماندهان کنونی مقاومت اسلامی لبنان در دوران جوانی در جنبش‌های مقاومت فلسطین فعالیت داشتند.چرا؟ برای اینکه این افراد از زمانی که خود را شناختند، با دین و ایمان سر و کار داشتند، از نظر فطری مؤمن و متعهد بودند.بر مبنای باورهای دینی و اعتقادی از آرمان مردم فلسطین پشتیبانی به عمل آوردند اما، پس از اینکه برخی جنبش‌های فلسطینی به بیراهه کشیده شدند و راه سازش را در پیش گرفتند.سبب شد این افراد مؤمن و متعهد لبنانی از جنبش‌های مزبور فاصله بگیرند.
شاید در خلال این گفت‌وگو، این پرسش را مطرح کنیم که چرا جوانان مؤمن و متعهد لبنانی جذب جنبش‌های مقاومت فلسطینی شدند.برای پاسخ به این پرسش باید گفت که عنوان فلسطین و آرمان فلسطین، قداست داشت.این جوانان سلحشور برای دفاع از یک آرمان مقدس به جنبش‌های مقاومت فلسطینی پیوستند.زبان حال جوانان متعهد و مؤمن این بود «کاری به رفتار و کردار برخی کارگزارن جنبش‌های فلسطینی نداریم و ما برای هدفی مقدس مبارزه می‌کنیم».افراد مؤمن و متعهد لبنانی همچون سید عباس موسوی و حاج عماد مغنیه و ابو حسن سلامه بر این اساس با جنبش‌های مقاومت فلسطینی همکاری کردند اما، به محض اینکه جنبش‌های مقاومت اسلام‌ گرا وارد صحنه شدند و به نام و عناوین اسلامی به مبارزه با اشغالگران پرداختند، به همکاری با این جنبش‌ها روی آوردند.چرا که احساس کرده بودند که در سایه همکاری با این جنبش‌ها می‌توانند به اهداف و آرزوهای خود برسند و این جوانان به روشنی می‌دیدند که برخی رهبران فلسطینی در سال‌های اخیر به فکر منافع شخصی و گروهی افتاده‌اند.بسیاری از رهبران چپ‌گرا و لائیک فلسطینی مبارزه را رها کرده و غنایم دوران مبارزه را جست‌وجو می‌کنند.شعارها و پیکارهای انقلاب را کنار گذاشتند.
سید عباس موسوی در کنار تحصیلات حوزوی در حوزه علمیه نجف در نجف اشرف می‌کوشید با بسیاری از شخصیت‌های جنبشی و پیکارگر که آن روز در نجف حضور داشتند آشنا شود، و زمینه همکاری با آنان را هموار کند. اصولاً سید فقط برای فراگیری علوم حوزوی به نجف نرفته بود.او آرزوهای بلندی در سر می‌پروراند و اهداف بزرگی دنیال می‌کرد.می‌خواست ایمان و اعتقادات دینی اش را مستحکم کند.در حقیقت یکی از اهداف والای سید عباس موسوی از عزیمت به حوزه علمیه نجف اشرف، آماده‌سازی فکری و تدارک عملی برای آغاز پیکار مکتبی در راه آزادسازی فلسطین بود.زمانی که شهید موسوی عازم نجف شد، سرزمین لبنان در اشغال صهیونیست‌ها قرار نداشت.فکر و هوش این جوانان متعهد روزها روی تلاش برای آزادی فلسطین متمرکز بود.
بررسی اوضاع آن روز لبنان نشان می‌دهد که بیشتر جوانان شیعه در بسیاری جنبش‌های چپ‌گرا و لائیک لبنانی و فلسطینی فعالیت داشتند.به نظر شما علت اینکه در طایفه شیعه سازمان و تشکیلات سیاسی وجود نداشت چه بود؟
در حقیقت همه افراد جامعه شیعه از نبود نهادهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مخصوص خود رنج می‌بردند.نبود یک سازمان و یا تشکیلات اجتماعی که بتواند آرزوها و خواسته‌های جوانان شیعه را برآورده کند، آنان را آزار می‌داد.در آن مرحله یک پشتوانه قوی وجود نداشت.اما، در شرایط کنونی، جمهوری اسلالمی ایران با قدرت در کنار شیعیان لبنان ایستاده و از آنان حمایت می‌کند.امام موسی صدر در آن مرحله کارش را از صفر آغاز کرد و در برخی مواقع ناچار شد از منابعی کمک مالی دریافت کند که دلخوشی از جنبش محرومان لبنان نداشتند.فراموش نکنید که شخصیت‌های برجسته جنبش امل به جمهوری اسلامی ایران منتقل شدند و موقعیت‌های کلیدی کسب کردند.شهید دکتر مصطفی چمران یکی از بنیانگذاران اصلی جنبش امل به شمار می‌رفت.در همان مرحله امام سید موسی صدر به شدت تحت تأثیر دیدگاه‌ها و راهکارهای امام خمینی قرار گرفته بود.امام خمینی که با کسی تعارف نداشت، امام موسی صدر را یکی از فرزندان خود توصیف می‌کرد.با این وصف امکانات مالی و مادی طایفه شیعه در آن مرحله بسیار ضعیف و ناچیز بود.نبود نهادهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی در طایفه شیعه، احساسات جوانان شیعی را جریحه‌دار کرده دبود و آنان را آزار می‌داد.جوانان شیعه که تشنه دفاع از ارزش‌های دینی و ملی و ناموس خود در برابر تهاجم فرهنگی و تهاجم افکار چپ‌گرایانه بودند به ناچار به برخی سازمان‌ها و احزاب لائیک و ناسیونالیست می پیوستند.تمایلات و اندیشه‌های ناسیونالیستی جمال عبدالناصر و مبارزات جنبش‌های مقاومت فلسطین این جوانان را شیفته خود کرده بود.برخی شعارهای پر زرق و برق کمونیست‌ها نیز جوانان پر جنب و جوش شیعه را جذب می‌کرد.حزب بعث سوسیالیست نیز در برخی مراحل توانست جوانان شیعه را جذب کند، پس از اینکه این حزب در کشورهای سوریه و عراق به قدرت رسید، و برای خود در لبنان شاخه‌ای به وجود آورد کوشید جوانان شیعه را به طرف خود بکشاند.فراموش نکنیم که حزب بعث از امکانات مالی و تسلیحاتی قوی در لبنان برخوردار بود. البته جنبش فکری دینی در لبنان در آن مرحله بسیار فعال بود و علمای بزرگی همچون علامه شرف‌الدین و امام موسی صدر و دیگران حضور داشتند، و برای گسترش فرهنگ دینی و آگاهی عمومی تلاش می‌کردند اما، این تلاش‌ها چشمگیر و گسترده نبود.در آن مرحله در جامعه شیعه لبنان دو طرز تفکر وجود داشت. یکی طرز تفکر علمای سنی بود که هرگز در مسایل اجتماعی و سیاسی شرکت نداشت، دارندگان این طرز فکر که از نظر جایگاه علمی و دینی آدم‌هایی محترمند در خانه‌شان گوشه‌نشینی را انتخاب کرده و هیچ تأثیری در حرکت اجتماعی جامعه‌شان نداشتند.جریان دیگری در جامعه شیعیان لبنان وجود داشت که عمل‌گرا بود و دوست داشت به اصلاحاتی در جامعه شیعه دست بزند اما، امکانات آن بسیار محدود بود. همان‌گونه که ملاحظه کردید جنبش امام موسی صدر پس از ناپدید شدن او گسترش یافت و قوی شد.در زمان حضور امام صدر جنبش محرومان به طور نسبی ضعیف بود و از امکانات وسیع برخوردار نبود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40